نقطه كانوني جنگ نرم
در اين مقاله به اين مسئله خواهيم پرداخت كه دشمنان انقلاب اسلامي با چه روندي در پي آنند تا نهاد دانشگاه را كه قلب تپنده توليد علم و همچنين كانون توجه به مسائل سياسي در كشور است، از بطن جامعه اسلامي جدا نمايند. طبيعي است در جامعه اي كه ماهيت اسلامي را نه تنها در عنوان خود بلكه در كالبد خود احساس مي كند، دانشگاه بايستي محل ظهور و بروز مطالبات ملت در راستاي اسلام باشد. آنچه از فرمايشات حضرت امام خميني(ره) بر مي آيد تأكيد بر اين نكته است كه اصلاح امور كشور جز با اصلاح دانشگاه ها امكان پذير نيست و همچنان كه مقام معظم رهبري (مدظله العالي) نيز بارها تأكيد كرده اند، نقطه اصلي و قابل توجهي كه انقلاب اسلامي بدان منجر شده است، تقويت روحيه خودباوري و توانستن است. بدين ترتيب واضح است كه دشمنان انقلاب اسلامي، قلب تپنده اين خودباوري و ايمان به توانستن را كه همانا دانشگاه است، مورد هجوم قرار دهند. استكبار جهاني و سردمداران نظام سرمايه داري به درستي فهميده اند كه جهت تسخير جهان اسلام و كنار زدن اسلام از عرصه زندگي اجتماعي مسلمانان، بايستي دانشگاه ها را هدف قرار دهند. در واقع نهاد دانشگاه حياتي ترين و مهمترين نقطه هدف دشمن در جنگ نرم عليه نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران است.
دشمنان انقلاب اسلامي پس از آزمودن جنگ سخت عليه انقلاب اسلامي، به اين نتيجه رسيدندكه ديگر قدرت سخت توانايي مقابله با اين ملت مقاوم را ندارد. بنابراين پس از پايان جنگ تحميلي استفاده از قدرت نرم به شكل تهاجم فرهنگي- كه مكررا مورد هشدار مقام معظم رهبري به مسئولان نيز بود- در برنامه آن ها قرارگرفت. اگر بخواهيم تعريفي ساده از جنگ نرم داشته باشيم، بايد اشاره كنيم كه جنگ نرم منبعي از قدرت است كه در جهت تلاش براي تغيير افكار ملتي به سمت منافع خود صورت مي گيرد. به گونه اي كه اين ملت نه تنها از اين تغيير فضاي ذهني، احساس ناراحتي نكند بلكه همراه با احساس رضايت و بدون توسل به زور و خشونت تسليم كشور مهاجم شود.
حال اين سؤال پيش مي آيد كه دشمن چگونه و طي چه فرآيندي، جنگ نرم خود را در دانشگاه ها پيگيري مي كند؟ و نحوه استفاده دشمن از قدرت نرم، در دانشگاه ها جهت جدايي دانشگاه و دانشجو از انقلاب اسلامي چگونه است؟
الف) به نظر مي رسد دشمن با استفاده از پياده نظام خود در دانشگاه ها طي مراحل زيرزمينه جداسازي دانشگاه و دانشجو را از انقلاب اسلامي فراهم مي كند:
1- تقدس زدايي از نظام جمهوري اسلامي
اين تقدس زدايي صرفاً در جهت حمله به نظام نيست بلكه حمله به تفكر همراهي دين و سياست را شامل مي شود. در اين راستا، دشمن تلاش مي كند ذات حكومت را امري زميني، مادي و غيرديني نشان دهد. در دين مبين اسلام، حكومت امري الهي است و تنها خداوند متعال است كه حق حاكميت بر انسان را دارد. اسلام درپي آن است كه با تشكيل حكومت اسلامي زمينه هاي اجراي احكام و فرامين الهي را فراهم سازد. و همانطور كه حضرت امام خميني(ره) نيز بارها تأكيد فرموده اند، امر حكومت از احكام اوليه و قطعي اسلام است. در واقع در حكومت اسلامي علاوه بر اين كه مسلمانان به حقوق مادي خود مي رسند، حقوق معنوي آن ها كه با اجراي فرامين الهي برپا مي شود نيز مورد تأكيد و توجه قرار مي گيرد. همچنين دين مبين اسلام ديني اجتماعي است. اين موضوع به قدري روشن و غيرقابل انكار است كه حتي از سوي به اصطلاح روشنفكران سكولار نيز بدان اذعان شده است. بنابراين غيراجتماعي نشان دادن اسلام كه به تبع آن غيرسياسي هم جلوه داده مي شود نه تنها تطابقي با واقعيت ندارد بلكه نشانگر استيصال دشمنان اسلام است.
2- حمله به ولايت فقيه
براي درك اين موضوع، كافي است نگاهي كوتاه به موضع گيري هاي رسانه هاي بيگانه و معاند شود. درواقع آن ها دريافته اند كه مغز متفكر و قلب تپنده جمهوري اسلامي، ولايت فقيه است. ولايت فقيه، ركن اساسي نظريه سياسي حضرت امام خميني(ره) مي باشد. اگر به قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران هم توجه شود، كاملا آشكار خواهد بود كه ولايت فقيه اساسي ترين محور آن است. در اصل، نظريه سياسي شيعه بدون ولايت فقيه بي معني است و همين طور حكومت اسلامي كه امروزه به شكل جمهوري اسلامي تحقق يافته و نقطه اتكاي مظلومان و مستضعفان جهان است، بدون ولايت فقيه بي معني و تهي از اسلام خواهد بود. بنابراين حمله دشمنان به اين ركن اساسي كشور و نظام قابل پيش بيني است. تجلي اين موضوع در سخن گوهربار حضرت امام خميني(ره) نمايان است كه «پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا آسيبي به مملكت شما نرسد.»
3- شبهه افكني
دشمنان دريافته اند كه اگر بتوانند شبهاتي را در افكار خيل عظيم دانشجويان ايجاد كنند، آنگاه خواهند توانست ساير اهداف خود در دانشگاه ها را تأمين كنند. اين موضوع را از سه جنبه مي توان مورد توجه قرار داد: موضوعات مورد شبهه، افرادي كه شبهات را مطرح مي كنند و نحوه برخورد دانشجويان با اين شبهات.
موضوعاتي كه مورد شبهه قرار مي گيرند بيش از آن كه سياسي باشند، ديني هستند. هر چند برخي موضوعات سياسي اوايل انقلاب اسلامي و حتي دفاع مقدس را شامل مي شوند. اين شبهات در موضوعات ديني به شدت دنبال مي شود و دشمن با شبهه افكني در مسائل اعتقادي به دنبال زمينه سازي براي مقابله در عرصه سياسي است، چرا كه اولين قدم براي پيروزي در عرصه سياسي با موفقيت در سست كردن اعتقاد جوانان در عرصه دين و دينداري برداشته خواهد شد.
نكته مهم اين است كه اين شبهه افكني ها توسط افرادي به ظاهر آگاه در مورد مسائل ديني صورت مي پذيرد. اين افراد يا شامل اساتيدي هستند كه در رشته هاي دانشگاهي مرتبط با علوم اسلامي تحصيل كرده اند و يا افرادي كه سابقه حضور در حوزه هاي علميه را دارند. نمونه هاي بسياري در اين باره وجود دارد ازجمله سخنراني هاي برخي افراد در دانشگاه ها براي ايجاد ترديد در زمينه معصوميت ائمه (عليهم السلام).
شبهه افكني توسط افراد به ظاهر آگاه باعث مي شود كه دانشجويان در برخورد با شبهات موضع انفعالي به خود گرفته و درپي تحقيق درباره شبهات مطرح شده و پاسخ به آن ها برنيايند. همانطور كه شهيد مطهري نيز در كتب خود تصريح نموده اند، شك در موضوعات ديني به ويژه در ايام جواني طبيعي است اما در شك ماندن و عدم عبور از اين مرحله اشتباهي هولناك خواهد بود. بايد توجه كرد كه دشمن با فهم اين موضوع، سعي در القاي فرهنگ و افكار خود با سوءاستفاده از احساسات پاك و روح حق پذير جوانان دارد.
ب) پس از طي اين سه مرحله، طبيعي است كه دانشجويان، ديگر آن اعتقاد راسخ را به اسلام، نظام و ادامه راه پرافتخار امام و شهيدان انقلاب اسلامي نخواهند داشت. اينجا است كه دشمن اذهان دانشجويان را همچون زمين تازه اي مي يابد كه مي تواند هرچه مي خواهد در آن كاشته و محصول موردنظر را با پشتيباني رسانه هاي جمعي خود از آن برداشت نمايد. در اين جا است كه دشمن خواهد توانست- درصورت غفلت دانشگاهيان بصير و متعهد- با سلب توانايي تفكر صحيح، زمينه نااميدي دانشجويان را از اسلام و نظام جمهوري اسلامي فراهم سازد و به اين ترتيب اعتماد به نفس و اعتقاد به استقلال وپيشرفت با اتكا به توانايي خود، از آن ها سلب خواهد شد. بنابراين از اين مرحله به بعد دانشجويان به سمت سكولاريسم و تلاش در جهت سكولاريزاسيون كشور سوق داده خواهند شد. در اين زمينه دشمن به صورت زير عمل مي كند:
سكولاريزاسيون: پس از جداسازي دانشجو از تعاليم اسلامي، زمينه جدايي دين از سياست پديد مي آيد. چراكه دانشجو به اين نتيجه مي رسد- دانشجو را با فرآيند پيش گفته به اين نتيجه مي رسانند- كه تعاليم اسلامي به روز نيست و با توجه به شبهاتي كه برايش پيش آمده است، اسلام را عقب مانده مي انگارد. دانشجويي كه از اسلام جدا شده اند به سمت سكولاريسم به عنوان يك مدينه فاضله دروغين هدايت مي شود. وي دين را به عرصه زندگي خصوصي مي راند و تلاش مي كند سياستي غيرديني را مورد توجه قرار دهد. ديگر اين جمله شهيد مدرس كه سياست ما عين ديانت ماست و ديانت ما عين سياست ما، به وي جهت نمي دهد. آشكار است كه در چنين شرايطي وي به هيچ وجه حكومت ديني را برنمي تابد بلكه به نفي ارزش هاي ديني هم مي پردازد. اگر با ظرافت نگريسته شود، ريشه هاي مسائلي همچون بدحجابي يا روابط خارج از شرع و عرف دختر و پسر در دانشگاه ها هم در اين فرآيند مشاهده خواهد شد. بنابراين از اين پس دانشجو به دنبال جايگزيني براي حكومت ديني مي گردد كه در پس سكولاريسم به عنوان بستر چنان حكومتي، به تبع طرز تفكر دانشجو سه شاخه عمده زير را دربرمي گيرد:
1- ليبراليسم: در اين ديدگاه دانشجويان خواستار آزادي يا به تعبير بهتر اباحه گري مي شوند. اين خواسته با توجه به مقاصد دانشجويان از دو حالت خارج نيست: ليبراليسم به مثابه ايدئولوژي و ليبراليسم به عنوان بهانه.
برخي دانشجويان به واقع هواخواه ليبراليسم به عنوان يك ايدئولوژي و همچنين شكل دموكراتيك حكومت به سبك غربي هستند كه متضمن مواردي نظير پلوراليسم به طور عام و پلوراليسم ديني به طور اخص آن است. اين گروه ضمن حمله به جمهوري اسلامي، تلاش مي كنند تفكرات فيلسوفان ليبرال را اشاعه دهند و با تأكيد بر حقوق بشر غربي و زير سؤال بردن احكام اساسي اسلام همچون قصاص كه قرآن كريم آن را مايه حيات مي داند، زمينه انحراف ساير دانشجويان را فراهم مي سازند. نكته اصلي اينجاست كه نظرات اين دانشجويان در موردكشورهاي غربي و به ويژه آمريكا، باتوجه به تجربه شخصي شكل نگرفته است بلكه تبليغات رسانه هاي آنان و مدينه فاضله اي كه از كشورهاي خود براي ديگر كشورهاي جهان ساخته اند، موجب شكل گيري تصور دانشجويان ليبرال در مورد دموكراسي كشورهاي غربي شده است. بنابراين چنين ديدي قطعا ناقص و غيرقابل اتكا است.
گروهي ديگر از دانشجويان مدعي ليبراليسم كه عموما پر سر و صداتر از دانشجويان گروه اول هستند، ليبراليسم را به عنوان بهانه اي براي زيرسؤال بردن اركان اسلام، اقدامات خلاف عرف، حمله به تفكر ديني، كشف حجاب و امثالهم مطرح مي كنند. آزادي بيان هم براي اين گروه دستاويزي براي غرض ورزي است تا در پس پرده دفاع از آزادي و دموكراسي غربي، اركان اساسي دين را مورد حمله قرار دهند و بدين بهانه جمهوري اسلامي را حكومتي معرفي نمايند كه توجهي به آزادي هاي اساسي ندارد و به آن ها حق بيان عقايد و نظراتشان را نمي دهد. اما كيست كه نداند جمهوري اسلامي طرفدار سرسخت آزادي هاي مشروع است و اين مسئله بارها در كلمات گوهربار حضرت امام خميني(ره) و سخنان مقام معظم رهبري (مدظله العالي) مورد تاكيد قرار گرفته است.
2- ماركسيسم: دراين ديدگاه توجه دانشجويان به سمت عدالت اجتماعي سوق داده مي شود. در واقع دانشجوياني كه به دنبال عدالت مي گردند، ايدئولوژي ماركسيستي را انتخاب مي كنند. در نگاه اول، اكثر دانشجوياني كه تفكرات ماركسيستي را برگزيده اند، از طبقات پايين جامعه اند. اين دانشجويان بدون توجه به اين نكته كه دين مبين اسلام ارزش فراواني براي طبقات مستضعف جامعه قائل است، به سمت تفكرات ماركسيستي مي روند. در مورد دانشجويان ماركسيست، عدم آگاهي از آموزه هاي اصيل اسلامي چشم گير است. ضعف عمده اين دانشجويان، ضعف تئوريك در انديشه هاي ماركسيستي را هم شامل مي شود. برخي از آن ها هنوز درگير و دار دعواهاي ميان استالين و تروتسكي غوطه مي خورند و كمتر اطلاعي از افكار نئوماركسيسي دارند. علاوه بر اينكه ماركسيسم در زباله دان تاريخ خاك مي خورد، برخي مدعيات اصلي ماركس توسط نئوماركسيست ها رد شده است و جاي تعجب است كه چگونه دانشجوي ما به دنبال چنين تفكراتي است؟!
3. ناسيوناليسم: در اين جا منظور ما از ناسيوناليسم متفاوت از ميهن دوستي است. ميهن دوستي، نه تنها پديده اي منفي نيست بلكه مثبت و سازنده است. شكل افراطي ناسيوناليسم است كه در اين جا مدنظر مي باشد. اين افراطي گري بيش از آن كه موجبات پيشرفت را براي كشور فراهم كند به نوعي نژادپرستي زير پوستي منجر مي شود كه از بنياد با تفكر اسلامي در تضاد است. اين طرز تفكر ناشي از عدم آگاهي از قرآن كريم است چرا كه قرآن كريم انسان ها را برابر مي داند و هيچ برتري نژادي را نمي پذيرد و ارزش انسان ها را در ميزان تقواي آن ها جستجو مي كند. در يك تقسيم بندي كلي، دانشجويان ناسيوناليست به دو دسته تقسيم مي شوند: نخست ناسيوناليست هاي افراطي خواهان بازگشت به ايران پيش از اسلام. دوم ناسيوناليست هاي قومي.
دسته نخست به دنبال آنند تا ارزش هاي ايران باستان و قبل از اسلام را مبناي عمل خود قرار دهند. اين ارزش ها از دين گرفته تا نحوه حكومت را شامل مي شود. آنان ايران بدون اسلام را مي خواهند و اسلام را مانعي مي دانند كه زمينه هاي انحطاط تمدن ايراني را فراهم آورده است. اين افراد در تجمعات خياباني پس از فتنه انتخابات 1388 هم حضور داشتند كه نمونه تفكرات آن ها در شعار جمهوري ايراني نمايان گشت. به نظر مي رسد كتاب «خدمات متقابل ايران و اسلام» شهيد مطهري براي اصلاح افكار اين دسته از افراد مفيد باشد.
دسته دوم اين افراد ناسيوناليست هاي قومي هستند كه از اقوام مختلف موجود در كشورند و عملكرد آن ها كه در برخي موارد از حمايت مستقيم كشورهاي غربي برخوردار است، تنوع اقوام در كشور را به عنوان يك فرصت به تهديد تبديل مي كند. مسئله اساسي اين جا است كه دانشجوياني كه از نقاط مختلف كشور براي ادامه تحصيل به دانشگاه هاي تهران مي آيند، به نحو غيرقابل باوري به سمت ناسيوناليسم قومي سوق داده مي شوند. چنين دانشجوياني به دليل دوري از خانواده مستعد هرگونه انحرافي در افكار خود هستند و طعمه خوبي براي تجزيه طلبان محسوب مي شوند. اين دانشجويان ضمن جدايي از پيش زمينه مذهبي خود، به سمت قوميت گرايي گرايش يافته و بدين ترتيب حلقه سوم پازل دشمنان اسلام و انقلاب را پس از سكولاريزاسيون دانشگاه، تكميل مي كنند.
ج) جمع بندي
آنچه بيان شد در جهت تحليل نحوه عملكرد دشمن در جدايي دانشگاه از انقلاب اسلامي بود. به واقع سعي شد نشان داده شود كه چگونه دشمنان انقلاب اسلامي در جنگ خود عليه نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران، به تلاش براي جدايي نهاد دانشگاه و به تبع آن دانشجويان از انقلاب اسلامي مبادرت مي ورزند. در يك جمع بندي كلي، مي توان حاصل سخن را در نمودار درج شده در گزارش نشان داد:
د) نتيجه گيري
دشمن با هجوم خود به نقطه اصلي خودباوري يك ملت يعني دانشگاه و سعي در سكولاريزاسيون آن، دانشگاه را به نهادي در جهت نيات شوم خود تبديل مي كند و طبيعي است كه خروجي چنين دانشگاهي كه سكولار شده است و در بعضي مواقع مايه هاي دين ستيزي را نيز با خود دارد، دانشجويان سكولاري خواهند بود كه چه ليبرال شوند، چه ماركسيست و چه ناسيوناليست، در نهايت به سمت تحقق اهداف دشمن حركت خواهند كرد و چنين دانشگاه و دانشجويي، بي ترديد روحيه خودباوري و استقلال را از دست خواهد داد و با پذيرش الگوهاي غربي و شرقي كه در پي تسلط بر نظامي هستند كه شعار آن «نه شرقي، نه غربي، جمهوري اسلامي» است، به سمت قهقرا حركت خواهد كرد و يقينا چنين دانشگاهي ملت خويش را در بزنگاه هاي تاريخي تنها خواهد گذاشت و ملت اميدوار و در حال پيشرفت را به سمت ياس، شكست و عقب ماندگي سوق خواهد داد .